باید بگوییم مثلاً در سال۱۳۵۱ و درست در همین روزهای اوایل مرداد، روزنامهها نوشتند: «چند کشور عربی به خاطر بازپس گرفته شدن جزایر تنب بزرگ و تنب کوچک و ابوموسی توسط ایران به شورای امنیت سازمان ملل شکایت کردند». این، یعنی رفتار«امیرنشین هفت پارچه» خیلی بیشتر از اینکه برخیها فکر میکنند مسبوق به سابقه است. این سابقه یا سوءسابقه، البته عمرش را اگر دست بالا بگیریم، روی هم رفته میشود پنجاه و چند سال که وقتی بگذاریدش کنار سابقه چند هزار ساله حاکمیت ایران بر خلیجفارس و همه جزایر و شبه جزایرش، مقایسه خندهداری از کار درمیآید.
استخوان لای زخم
کمتر از یک سال پیش از انتشار خبر شکایت امارات و چند کشورعربی، یعنی ۲۷ آبان۱۳۵۰، پس از مدتها بحث و جدل، آخرین دور مذاکرات ایران و انگلیس درباره تعیینتکلیف جزایر سهگانه برگزار شده بود. شاه و دو نفر از مقامهای ایرانی با طرف انگلیسی حرفهایشان را زده و به توافق رسیده بودند تا نیروهای ایرانی وارد بخشهایی از ابوموسی شده، پرچم ایران را به اهتزاز دربیاورند و رسماً تأمین امنیت تمام جزیره را به عهده بگیرند. در متن توافق قید شده بود «... ایران از ادعای مالکیت بر جزیره ابوموسی چشمپوشی نمیکند و ادعای طرف مقابل را به رسمیت نمیشناسد ولی موافقت میکند در منطقه جنوب ابوموسی شیخ شارجه پاسگاه پلیس دایر کند و همچنین امنیت کامل ابوموسی با ایران است...».
درباره تنب کوچک و بزرگ هم در متن توافق چیزی ننوشته و به صورت شفاهی قرار گذاشته بودند ایران این دو جزیره را به طور کامل در اختیار بگیرد. این البته از سیاستهای انگلیس بود که در ماجراهایی اینچنینی و اختلاف بین کشورهای مختلف، ماجرا را از اساس فیصله ندهد و یکی دو استخوان لای زخم بگذارد! با وجود این، وزیر خارجه وقت ایران (خلعتبری) اصرار کرده بود متن توافق توسط انگلیسیها به حاکم شارجه ابلاغ شود. توضیح اینکه آن روزها هنوز کشوری به نام امارات متحده عربی وجود خارجی نداشت و امورات هفت امیرنشین شارجه، ابوظبی، رأس الخیمه، عجمان، دبی، فجیره و اُمالقیْویْن توسط امیر و حاکمهای مختلف و البته زیر نظر انگلیس اداره میشد. چند روز بعد، متن توافق توسط انگلیس به شیخ خالد، حاکم شارجه داده شد و او پای توافق نوشت: «موافقم» و بعد هم امضا زد. این را هم اضافه کنیم که تأسیس امیرنشین امارات متحده و استقلال آن از انگلیس دو هفته پس از امضای این توافق اعلام شد.
مقصر اصلی
شیخ خالد، حاکم شارجه به عنوان بزرگتر چند امیرنشین دیگر، خوب میدانست در آستانه تبدیل شدن به کشور مستقلی به نام امارات، اصلاً به صلاحش نیست با ایران سرشاخ شود، برای همین هم قرارداد را امضا کرد تا آتش یک ادعای واهی که از چند سال پیشتر افروخته بود را زیر خاکستر زنده نگه دارد. ازاینرو تا ۲۰ سال بعد صدایی از اماراتیها مبنی بر مالکیت جزایر درنیامد. هربار هم که به بهانهای از آنها صدایی بلند شد، ایران محکم و قاطعانه پاسخ داد تا ماجرا همین طور کش بیاید و برسد به سالهای اخیر و هزارجور حرف و حدیث دربارهاش در فضای رسانهای و مجازی سر زبانها بیفتد.
مقصر اصلی ماجرا هم خود انگلیسیها بودند که ابتدا در سال ۱۹۴۸ به عنوان قیم امیرنشینهای منطقه، جزایر سهگانه را اشغال کردند و وقتی هم با اصرار و پیگیریهای چندین و چند ساله ایران مجبور به ترک این سه جزیره شدند، توافق را جوری تنظیم کردند که امکان ادعای دوباره برای اماراتیها وجود داشته باشد.
قاسمیها
این در حالی است که اسناد و نوشتههای سفرنامهنویسان دورههای مختلف تاریخ نشان میدهد حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه که ریشه در دورههای پادشاهی ایلام، ماد، هخامنشی، اشکانی و ساسانی دارد، دست بر قضا در این دوران، نظم و امنیت ایرانی بر سراسر پهنه آبی خلیجفارس و جزایر آن، حاکم بوده است. جلوتر هم که بیاییم میرسیم به زمان صفویه و دورهای که پرتغالیها جزایر خلیجفارس را اشغال میکنند و در نهایت در زمان شاهعباس با حمله ارتش ایران این جزایر دوباره به تصرف ایران درآمد. در زمان زندیه نیز ماجرای اشغال جزایر تکرار میشود و باز ایرانیها هستند که هلندیها و انگلیسیها را از این جزایر بیرون میکنند.
شروع درگیریها بین ایران و اعرابی که جزایر سهگانه را متعلق به خود میدانستند، زمانی بود که قبایل سواحل دریای عمان شروع به فعالیت دریایی و غارت کشتیهای تجاری کردند. آنها با ادعای عرب بودن ساکنان جزایر سهگانه همواره مدعی تصرف این مناطق بودند. در حالی که این اعراب هم در واقع از طائفه «قاسمیها»ی بندر لنگه بوده و ایرانی به حساب میآمدند. همین ادعای بیاساس بعدها دستمایهای شد تا حاکمان امارتهای مختلف ازجمله شارجه اول خودشان را ببرند زیر پرچم انگلیس و تحتالحمایه آنها شوند و بعد هم به سرشان بزند سه جزیره مهم خلیجفارس را ضمیمه سرحدات هفتتکه خودشان کنند!
خبرنگار: مجید تربتزاده
نظر شما